اصول اوليه در مورد مشكلات روحي- رواني
بيماري رواني ممكن است هر كس را درگير كند.
سن و سال، محدوديت، وضع اقتصادي، نژاد و مذهب يا رنگ پوست آدمي در آن اثر ندارد. به عنوان مثال بايد بدانيد سالانه افزون بر 54ميليون آمريكايي دچار يك يا چند اختلال روحي ميشوند.
در سرتاسر سده گذشته، دانش پزشكي از نظر ياريرساني به بشر در شناخت، درمان و از ميان بردن علل بسياري از امراض مشتمل بر بيماريهاي روحي به پيشرفتهاي شگرفي دست يافته است.
در عين حال، هرچند پزشكان همچنان به گشودن برخي رمز و رازهاي مغز سرگرماند، ولي بسياري از كاركردهاي آن، معماگونه باقي ماند، حتي در مراكز پژوهشي معتبر هيچكس از طرز كار عضو يادشده يا علت كاستيهاي آن اطلاع چنداني ندارد. به هرحال، پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند كه شايد بسياري از بيماريهاي رواني، پيامد عدم تعادل شيميايي مغز باشد.
امكان دارد اين نابرابريها ناشي از عوامل ارثي بوده يا بر اثر فشار روحي بياندازه يا سوءمصرف موادمخدر پديد آيد.
گاهي از ياد ميبريم كه مغز ما، همچون تمامي اندامهاي ديگرمان، در برابر امراض، آسيبپذير است.
مبتلايان به بيماريهاي روحي غالبا چند گونه رفتار، همانند اندوه و زودآزاري بياندازه و در موارد حادتر ممكن است وهمزدگي و گوشهگيري كامل را از خود بنمايانند. چنين افرادي به جاي برخورداري از رحم، همدلي و محبوبيت، احتمالا گرفتار دشمني، تبعيض و مشكلات شديدتر ميشوند.
متاسفانه وسايل ارتباط جمعي، مسوول بسياري از برداشتهاي غلطي هستند كه در مورد مبتلايان به امراض رواني برجا مانده است.
بهويژه روزنامهها اغلب پيشينه بيماري روحي را در سوابق كساني مورد تاكيد قرار ميدهند كه به كنشهاي خشونتآميز و رفتار ضداجتماعي دست ميزنند و بيشتر اوقات برنامههاي تلويزيوني در مورد بزهكاريهايي جنجال ميآفرينند كه بيماران رواني در انجام آنها نقش بسزايي داشتهاند!
در بسياري موارد بازيگران فكاهي (كمدي) ناتوانيهاي اين گروه از بيماران را به تمسخر گرفته و ريشخندشان ميكنند.
اما به هرحال وسايل ارتباط گروهي به مدد قدرت آموزشي و نفوذ در افكار عمومي كه دارا هستند، ما را در ريشهكني اين حالت اميدوار ميكنند.
بيماري رواني چيست؟
مرض روحي به ناخوشياي گفته ميشود كه در پندار، دريافت و رفتار آدمي آشفتگي پديد آورد. اگر اين برهم خوردن حالت معمول، توان شخص در رويارويي با ضروريات و امور روزمره را به طرز چشمگيري گزند برساند، در اين صورت وي، اعم از زن و مرد، بايد فورا براي مداواي مناسب نزد متخصص بهداشت رواني برود.
مراقبتها و معالجه درست باعث ميشود كه بيمار بهبود يابد و فعاليتهاي عادي خويش را از سر بگيرد. تصور همگان بر اين است كه امراض رواني از علل زيستي ريشه ميگيرند، درست مانند سرطان، مرض قند و بيماريهاي قلبي، اما شماري از اختلالات روحي بر اثر محيط و تجربههاي انسان بهوجود ميآيند.
پنج گروه عمده بيماري رواني
اختلالهاي اضطرابي
اين دسته از اختلالها، شايعترين امراض رواني را تشكيل ميدهند. سه نوع آنها عبارتند از هراسها، اختلالهاي وحشت و روانرنجوريهاي وسواسي فكري – عملي. افراد مبتلا به حالت هراس از شيئي يا وضعيت خاصي، بيمناك يا وحشتزده ميشوند. اختلالهاي هراس، شامل احساسهاي شديد و ناگهاني دهشت بدون هيچ دليل ظاهري است و نشانههايش به حمله قلبي شبيه است. آناني كه در بند روانرنجوري وسواسي فكري – عملي اسيرند، ميكوشند كه با بازگويي واژهها يا گروهها (عبارات) يا پرداختن به رفتارهاي تكراري و هميشگي نظير دستشستن پياپي با نگراني خويشتن دست و پنجه نرم كنند. از ساير اختلالهاي اضطرابي، اختلال فشار رواني پسآسيبي (يا همان سندروم PTSD) و اختلال اضطراب فراگير را ميتوان نام برد.
پريشانحالي
اختلالهاي خلقي شامل افسردگي و اختلال دوقطبي (يا شيدايي افسردگي) است. احتمال دارد نشانهها دربرگيرنده تغييرات خلق و خوي از قبيل غمگيني يا شور و هيجان فراوان، آشفتگيهاي مربوط به خواب و تغذيه و دگرگونيهايي در ميزان فعاليت و نيرو باشند. در اين گونه اختلالها، ممكن است خودكشي هم خطري به شمار آيد.
روانگسيختگي
اين فرم اختلال شديدي است كه در شيوه پندار، احساس و اعمال بشر اثر ميگذارد. گمان ميرود كه روانگسيختگي به واسطه عدم تعادل موادشيميايي در مغز صورت پذيرد و چند علامت همانند توهم، هذيان، عزلتگزيني، گفتارگسسته و استدلال ضعيف را از خود نشان ميدهد.
زوال عقل (عقل فرسودگي)
اين دسته از نابسامانيها را امراضي چون زوال عقل پيري (آلزايمر) تشكيل ميدهد كه به فقدان كاركردهاي ذهني از آن جمله ضعف حافظه و كاهش مهارتهاي عقلي و بدني ميانجامد.
اختلالات غذايي
بياشتهايي عصبي و پراشتهايي رواني (جوع) از امراض خطرناك و بالقوه مرگبار، شمرده ميشوند. كساني كه به اختلالهايي از اين دست گرفتارند، از حيث غذاخوردن دلمشغول بوده و بيم از چاقشدن يا لاغرشدن نامعقول است. بياشتهايي عصبي، گرسنگيكشيدن است و حال آنكه پراشتهايي رواني شامل پرخوري و پاكسازي مزاج (از طريق استفراغ عمدي يا سوءمصرف ملينها) است. امكان دارد اين حالت از ورزش زياد هم پديد آيد.
برداشتهاي نادرست متداول درباره امراض رواني
1- افسانه: «بچهها و جوانان دچار مشكلات بهداشت رواني نميشوند.»
حقيقت: تخمين زده شده است كه افزون بر شش ميليون جوان در آمريكا از اختلال بهداشت رواني رنجورند كه قدرت عمل آنان را در خانه، مدرسه يا در اجتماع شديدا مختل ميكند.
2- افسانه: «نيازمندان به مراقبتهاي رواني را بايد در آسايشگاه رواني نگه داشت.
حقيقت: امروزه به بركت پشتيبانيها، برنامهها يا داروهاي مختلف، افراد مبتلا به اين مشكلات در اجتماع زندگي پرباري دارند.
3- افسانه: «بيماران رواني خطرناكند.»
حقيقت: جمع كثيري از افراد دچار مشكل خشن نيستند. در مواردي كه خشونت رخ ميدهد، نوعا رخداد ناشي از همان دلايلي است كه به عموم مردم مربوط ميشود مانند در معرض خطر قرار گرفتن يا مصرف افراطآميز موادمخدر.
4- افسانه: «اشخاص مبتلا به امراض رواني قادرند مشاغل پيشپا افتاده را برعهده بگيرند، ولي در خور شغلهاي واقعا مهم يا پرمسووليت نيستند.»
حقيقت: بيماران مبتلا به اين مشكلات چون افراد ديگر، با توجه به تواناييها، تجربهها و انگيزه خودشان استعداد دارند كه در هر سطحي كار كنند.
بسياري از افراد در اينباره، نظرات اشتباه و زيانباري دارند. ممكن است حقايق و اطلاعات به تغيير انديشهها و كنشهايشان ياري كند.
يادآوري:
كساني كه با بيماري رواني درگيرند، دوستان و افراد خانوادهشان همگي با چالشهايي روبهرو هستند.
به كسب حقايق نايل شويد.
همه را اميدوار كرده و به آنان احترام بگذاريد.
منبع: National Mental Health Association
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی دینی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1438
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0